بـُــنـ بـــسـتـ

بی آنکه حواسمان باشد ، هر روز از بن بست های زیادی عبور می کنیم!

بـُــنـ بـــسـتـ

بی آنکه حواسمان باشد ، هر روز از بن بست های زیادی عبور می کنیم!

اسباب کشی به یک کوچه بن بست!



اولین بار معلم کامپیوتر مدرسه به اصطلاح نمونه مان ، وبلاگ را به من معرفی کرد، جوان کوتاه قد و حاضر جواب که همیشه فکر می کرد زرنگ است از همه ما خواست یک وبلاگ بسازیم و من اولین وبلاگم را به میزبانی پرشین بلاگ در بیستم اردیبهشت ماه سال 86 ساختم، وبلاگی که تا به امروز حدود یک میلیون و ششصد هزار بازدید کننده داشته است.


طعم وبلاگ نویسی به دهانم شیرین آمد و تا سال 92 حدود 12 وبلاگ دیگر هم ساختم، وبلاگ هایی که امروز یا مسدود شدند یا فراموش، یکی از وبلاگهایم را بیشتر از بقیه دوست داشتم، قلم (کلیک کنید) وبلاگی که هنوز نمی دانم برای چه از بهمن ماه سال 92 فیلتر شد اما هنور به رسم عادت هر روز به آن سر میزنم و پیگیر رفع فیلترش هستم! 


مدتی بود در فکر ساخت یک وبلاگ جدید بودم ، وبلاگی که در آن با هویت خودم یا به قول آقای رییس جمهور با "شناسنامه" بنویسم و این "مهدی بابایی" تمرین کند که مسئولیت نوشته هایش را بپذیرد، این کار خیلی خیلی سخت است، مخصوصا برای من که آخر و عاقبت چند وبلاگ نویس هر روز از جلوی چشمانم عبور می کند و معلوم نبود مثلن اگر همین قلم را اسم مستعار نمی نوشتم امروز باز هم حاضر به وبلاگ نویسی می شدم یا نه ! 


به هر حال من تصمیم به وبلاگ نویسی گرفته ام و بناست بُن بست یک کوچه دنج باشد برای من ، از همان کوچه ها که تا همین چند سال پیش پر بود از جیغ و داد بچه ها در تابستان و صدای مردی که نون خشک می خرید در آن می پیچید، گاهی سبزی فروشی با وانت وارد کوچه می شود و بعضی اوقات صدای شادی یا غم همسایه ها فضایش را پر می کند. 


من خانه مجازی ام را در یک کوچه بن بست ساخته ام و از همین جا اهالی عزیز کوچه مان را به دوستی ، صداقت ، مهربانی و همراهی دعوت می کنم. همسایه های عزیز و شهردار محترم آنچه در این خانه می گذرد الزاما درست نیست اما اگر مخالف آن بودید به اندازه صرف یک چایی مهمان بن بست باشید تا کمی گپ بزنیم!